غفلت نفتی در مقابل عراق قطر و عمان
روزنامه شرق نوشت: ایران حداقل ۲۸ میدان مشترک نفت و گاز با همسایگان خود دارد و درست در شرایطی که ایران به دلیل فقر سرمایهگذاری نتوانسته از میادین مشترک برداشت چندانی داشته باشد، عراق با سرمایهگذاری خارجی روی میادین مشترک، توانسته تولید نفت خود را در ۱۴ سال گذشته به حدود ۲.۳ برابر برساند و برخی همسایگان مانند قطر ۵۰ برابر ایران از میدان مشترک پارس جنوبی برداشت میکنند. ایران اما در سالهای گذشته به دلیل تحریم و مشکلات متعدد در جذب سرمایهگذاری خارجی نتوانسته است از ذخایر ارزشمند میادین مشترک نفت و گاز خود با همسایگان بهره چندانی ببرد و از آنجا که درباره میادین مشترک قواعد بینالمللی خاصی وجود ندارد که برداشت طرفین از سهم یکدیگر را محدود کند، سر ایران در این میادین مشترک بیکلاه مانده است و همسایگان هم معطل ایران نماندهاند و اگر ایران هرچه زودتر برای توسعه برداشت خود از این میادین اقدام نکند، بخش بزرگی از ذخایر نفت و گاز خود را به نفع همسایگان از دست داده است. حالا اما جواد اوجی، وزیر نفت ایران هم معترف است که تاکنون اقدام مهمی برای بهرهبرداری از میادین مشترک نفتی انجام نشده و دستوری برای تدوین نقشه راه توسعه برداشت از میادین مشترک نفت و گاز صادر کرده است.
سیدغلامحسین حسنتاش: وزیر نفت در اواخر تیرماه گذشته در حکمی خطاب به آقای محمدرضا مقدم به ایشان مأموریت داده است که نسبت به تدوین نقشه راه و برنامههای کلان و عملیاتی توسعه و تولید یکپارچه میادین مشترک اقدام کند.
وزیر نفت در بند 1 این ابلاغیه اذعان کرده که تاکنون اقدام برجستهای درباره تولید و توسعه یکپارچه از میادین مشترک کشور با همسایگان صورت نگرفته است.
اینکه وزیر نفت به مسئله میادین مشترک توجه ویژه داشته و مسئله توسعه یکپارچه میادین را مطرح کرده، اقدام مهمی است؛ اما باید توجه داشت که چنانچه هر اقدامی به صورت درست، اصولی و واقعگرایانه انجام نپذیرد، میتواند آسیب ایجاد کند و در این صورت نقض غرض خواهد بود.
طبعا منظور از میادین مشترک میادینی هستند که بین دو یا چند کشور مشترک هستند؛ یعنی بخشی از میدان هیدروکربنی (نفتی یا گازی) در محدوده خشکی یا آبهای یک کشور و بخشی از آن در محدوده خشکی یا آبهای کشور یا کشورهای همسایه آن قرار دارد.
بر اساس بعضی بررسیها، ایران حداقل ۲۸ میدان مشترک با کشورهای همسایه خود دارد و یکی از معدود کشورهای جهان با این تعداد ساختار مشترک است. از این ۲۸ میدان، کشور ایران در خشکی با عراق دارای میادین متعد مشترک عمدتا نفتی است و محتمل است با ترکمنستان دارای میدان مشترک گازی باشد. همچنین در دریا با کشورهای امارات متحده عربی و عربستان سعودی، چندین مخزن مشترک دارد و میدان هنگام میان ایران و عمان مشترک است. میدان آرش تنها میدانی است که ممکن است بین سه کشور ایران، عربستان و کویت مشترک باشد و مهمترین و غنیترین میادین مشترک دریایی ایران شامل میدان گازی پارس جنوبی و لایه نفتی آن با کشور قطر مشترک است. در سالهای بعد از انقلاب به دلیل وجود مشکلات مختلف و خصوصا جنگ و تحریم و نابسامانیهای اقتصادی، ایران نسبت به سایر رقبای خود در بهرهبرداری از اغلب قریب به اتفاق میادین مشترک عقب افتاده است.
تاکنون چه در دوران قبل و چه در بعد از انقلاب، کمتر میدان مشترکی بوده است که ایران با کشور همسایه و شریک در میدان، توافق توسعه و بهرهبرداری مشترک داشته باشد و ظاهرا تنها یک مورد میدان مشترک مبارک میان ایران و امارت شارجه وجود داشته که در دوره قبل از انقلاب با توافق طرفین امتیاز بهرهبرداری از آن به یک سرمایهگذاری امانی چیست؟ شرکت خارجی داده شده است. قابل ذکر است که در میان میادین مشترک شاید غیر از میدان آرش (مشترک با عربستان و کویت) هیچ میدان شناختهشده مشترک دیگری وجود نداشته باشد که هنوز از سوی یکی از طرفین مورد بهرهبرداری قرار نگرفته باشد. البته در دریای خزر هم ممکن است میادین مشترکی وجود داشته باشد که به دلیل وجود ابهامات در رژیم حقوقی تقسیم منابع زیربستر این دریا، فعلا از موضوع این بحث خارج است.
متأسفانه درباره میادین مشترک قوانین بینالمللی وجود ندارد که محدودیتی برای بهرهبرداری هریک از طرفین ایجاد یا آنها را مجبور به مشارکت و هماهنگی در بهرهبرداری کند. البته درصورتیکه ما در بهرهبرداری از میادین مشترک جلوتر از رقبا بودیم، این واژه متأسفانه میتوانست با واژه خوشبختانه جایگزین شود.
همانطور که اشاره شد، در دوره قبل از انقلاب که ایران اغلب دست برتری نسبت به کشورهای جنوب خلیج فارس داشته است نیز هرکدام از طرفین بهطور مستقل به توسعه سهم خود از میدان مشترک هیدروکربنی پرداخته بودند؛ اما سوابق نشان میدهد غیر از کشور عراق که روابط خوبی با دولت ایران نداشته است، با کشورهای جنوب خلیج فارس کمیسیونهای فنی مشترکی وجود داشته که سالانه با حضور کارشناسان دو طرف تشکیل میشده و در واقع تلاش این کمیسیونهای فنی در این جهت بوده است که از طریق هماهنگیهایی که به عمل میآید، برنامه بهرهبرداری دو طرف از میدان مشترک به گونهای تنظیم شود که دو طرف در رقابت با یکدیگر مبادرت به تولید غیرصیانتی از میدان نکنند و متأسفانه این مراودات و تعاملات با وقوع انقلاب متوقف شد و همانطور که ذکر شد، کشورهای مقابل از فرصت جنگ تحمیلی و بعد از آن از فرصت تحریمهای ظالمانه علیه ایران نهایت استفاده را کردند که سهم خود از میدان را حداکثر کنند.
اینک با توجه به مقدمات و سوابقی که ذکر شد، سؤالات و ابهاماتی درباره این حکم آقای وزیر مطرح است:
1- تجربه جهانی نشان میدهد حتی در بهترین شرایط روابط سیاسی میان کشورهای دو سوی یک میدان مشترک هیدروکربنی، تنها زمانی درباره بهرهبرداری مشترک از میدان امکان توافق وجود دارد که میدان بسیار کوچک باشد و حجم ذخیره آن آنچنان کم باشد که بهرهبرداری مستقل و نصب تأسیسات جداگانه از سوی هریک از طرفین غیراقتصادی باشد و طرفین به این نتیجه برسند که بهرهبرداری اقتصادی از میدان مستلزم مشارکت و همکاری و بهینهکردن تأسیسات است؛ وگرنه درباره میادین بزرگی که در هر حال برای استخراج از آن باید چندین واحد بهرهبرداری یا سکوی دریایی نصب شود، طرفین انگیزهای نخواهند داشت که در چارچوب توافق بهرهبرداری مشترک، خود را محدود کنند و اغلب میادین مشترک ایران با دیگران چنین هستند. البته انگیزه برای هماهنگی در میزان بهرهبرداری یا مدیریت مشترک میدان به منظور حفظ سطح تولید صیانتی و حداکثرکردن منافع دو طرف همیشه میتواند وجود داشته باشد که آن هم در قالب همان کمیسیونهای مشترک فنی میتواند شکل بگیرد که در حکم مورد بحث هیچ اشارهای به این مهم نشده است.
2- بزرگترین و عمدهترین میادین مشترک کشور، مشترک میان یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس از عراق تا عمان است؛ البته با عراق در خشکی و با بقیه در دریا. چنانچه اشاره شد، کشورهایی که در میادین دریایی با ما مشترک هستند، بدون هیچ مانع و محدودیتی با شرکتهای بزرگ نفتی بینالمللی همکاری دارند و اغلب، قراردادهای توسعه خود را با این شرکتها منعقد کردهاند. عراق هم در مدت 14 سال گذشته برای توسعه اغلب میادین بزرگ نفتی خود (اعم از مشترک و غیرمشترک) با شرکتهای بینالمللی نفتی از نقاط مختلف جهان قرارداد توسعه بسته و تولید نفت خود را از کمتر از 1.9 میلیون بشکه در روز در سال 2005 میلادی به حدود 4.5 میلیون بشکه در سال 2022 رسانده است (بیش از دو برابر)؛ درحالیکه ایران قادر به سرمایهگذاری درخور توجه در میادین خود نبوده و دشواری در این زمینه روزبهروز بیشتر شده است. بهعنوان یک نمونه در لایه نفتی پارس جنوبی (که قطریها آن را میدان نفتی الشاهین مینامند) قطر تاکنون حدود دو میلیارد بشکه استخراج کرده است؛ درصورتیکه تولید انباشتی ایران از این میدان بهسختی به دو درصد میزان تولید قطر یعنی 40 میلیون بشکه میرسد. حال در چنین شرایطی دو سؤال جدی مطرح میشود؛ اول اینکه درحالیکه دولتهای رقیب ایران از یک سو در بهرهبرداری از میادین مشترک محدودیتی ندارند و از سوی دیگر بهخوبی واقفاند که ایران در شرایط فعلی قادر به سرمایهگذاری کافی و رقابت با آنها نیست، چه انگیزه و دلیلی میتواند آنها را برانگیزد که حتی خود را به مدیریت مشترک میزان بهرهبرداری از میدان در چارچوب کمیسیون همکاریهای فنی (که اشاره شد) محدود کنند، چه رسد به مشارکت در بهرهبرداری! دوم اینکه حتی اگر مسئله اول را هم فراموش کرده و فرض کنیم که همه کشورهای مورد بحث به ایران علاقهمند بوده و روابط حسنهای با ایران دارند (فرض محال که محال نیست)، درحالیکه دولتهای رقیب میدانند درصورتیکه بخواهند با ایران در توسعه میادین همکاری کنند، از همکاری شرکتهای معتبر بینالمللی محروم خواهند شد و مشمول تحریمهای ثانویه قرار خواهند گرفت، چه انگیزه و اجباری خواهند داشت که وارد چنین تعاملی شوند؟
3- ابهامات و سؤالات دیگری نیز در این حکم وجود دارد که البته به اهمیت دو مورد فوق نیست:
– سوابق دریافتکننده این حکم چیست؟ چه دانش و تجربه و سوابقی در بخش بالادستی صنعت نفت و توسعه میادین یا در دیپلماسی و روابط بینالمللی دارد؟
– هرجا که بحث روابط و تعاملات بین کشور و سایر کشورها اعم از همسایه و غیرهمسایه مطرح میشود، این تعاملات باید با هماهنگی و از طریق دستگاه دیپلماسی کشور یعنی وزارت امور خارجه انجام شود؛ ولی در حکم جناب وزیر هیچ اشارهای به این مسئله نشده است.
با توجه به آنچه ذکر شد، روشن است که حداقل در شرایط فعلی کشور، تلاش در راستای توسعه و تولید یکپارچه از میادین مشترک به نوعی آب در هاون کوبیدن یا به قول علما سالبه به انتفاء موضوع است.
اما نگرانی بسیار مهمی که موجب و انگیزه نوشتن این یادداشت شد، این است که این حکم میتواند سنگ جدیدی در مسیر توسعه میادین مشترک باشد. سنگ بزرگی که هر تلاشی در راستای توسعه میادین مشترک از سوی بخشهای مربوطه در شرکت ملی نفت ایران و شرکتهای تابعه را منوط و متوقف به طراحی این نقشه راه کند و در این صورت اگر قصد و غرض جناب وزیر اولویتدادن به میادین مشترک و اهتمام ویژه به این میادین باشد، این کاملا نقض غرض خواهد بود.
واقعیت این است که در اغلب میادین مشترک از رقبا عقب هستیم و رقبا معطل ما نیستند و انگیزهای هم برای معطلشدن و مشارکت ندارند و متقابلا ما هم باید بدون هیچگونه معطلی به توسعه هرچه سریعتر این میادین بپردازیم.
همکاری دو وزارتخانه نفت و امور خارجه در راستای فشارآوردن به رقبا در جهت کنترل ایشان در خوردن حق تاریخی و جغرافیایی ما در میادین مشترک لازم است. همکاری دو وزارتخانه در جهت احیای کمیسیونهای مشترک فنی که ذکر شد و مسبوق به سابقه است نیز کار خوب و لازمی است؛ اما باید توجه داشت که حتی در این زمینه هم زمانی کشورهای رقیب توجه خواهند کرد که ایران به سطح قابل قبولی از تولید و بهرهبرداری از این میادین و به سطحی از تولید رقابتی در این زمینه برسد که کشور مقابل انگیزه لازم و نگرانی کافی درباره تولید صیانتی را پیدا کند.
شاید هم جناب وزیر با تصور اینکه در شرایط کنونی اقدام جدی در زمینه توسعه میادین مشترک مقدور نیست، خواسته است با انشای این حکم توپ را به زمین یک جناح سیاسی پاس دهد! که در این صورت نیز باید به ایشان توجه داد که منافع ملی در اولویت است
سرمایهگذاری در کشاورزی
در ۴۰ سال آینده بشر نیاز دارد بیش از ۱۰ هزار سال پیشغذا تولید کند.
در 40 سال آینده بشر نیاز دارد بیش از 10 هزار سال پیشغذا تولید کند. اما با گسترش شهرهای بزرگ و بلعیده شدن زمینها، کاهش بهرهوری بخش کشاورزی و افزایش تقاضا برای سوختهای زیستی عرضه و تقاضا همگام پیش نمیروند. کشاورزان باهوش، دانشمندان و کارآفرینان نظرات جدیدی را مطرح میکنند اما برای تحقق آنها به پول نیاز دارند. تامینکنندگان مالی از مدتها قبل مشغول خرید و فروش شرکتها بودهاند. درهای مزارع بر روی بازارهای سرمایه بسته بودند و از هر 10 مزرعه 9 مورد توسط خانوادهها اداره میشود. اما تحولات جمعیتی تغییرات جدید را الزام میکند. میانگین سن کشاورزان در اروپا، آمریکا و نیوزیلند هماکنون اواخر 50سالگی است. این کشاورزان اغلب جانشینی ندارند چرا که فرزندانشان مزرعه را نمیخواهند یا توان مالی برای خرید سهم سایر اعضای خانواده را ندارند. علاوه بر این پذیرش فناوریهای جدید و کشاورزی در مقیاس بالا نیازمند سرمایهای است که حتی با وجود سالها افزایش قیمت محصولات باز هم کشاورزان فاقد آن هستند.
سرمایهگذاران نهادی از قبیل صندوقهای بازنشستگی مزارع را به چشم زمینههای سودآور جدید مینگرند. آنها یا خود مستقیماً وارد معامله میشوند یا اینکه مزارع را به صندوقهای تخصصی واگذار میکنند. برخی از آنها زمینها را خریداری کرده و سپس اجاره میدهند. برخی دیگر زمینهای کمارزشتری مانند مراتع را میخرند و به باغهای میوه سودآور تبدیل میکنند. سرمایهگذارانی که به ریسکهای بزرگتر و پاداشهای بیشتر علاقهمندند به مکانهایی مانند برزیل، اوکراین و زامبیا روی میآورند. جایی که تکنیکهای کشاورزی هنوز پیشرفت نکردهاند و منافع بالقوهای در افزایش بهرهوری دیده میشود.
در 20 سال گذشته زمینهای کشاورزی منبع سرمایهگذاری بزرگی بهویژه در آمریکا بودهاند و با سود سالانه 12 درصد عنوان «طلای کوپنی» را به خود اختصاص دادند. در دهه گذشته در آمریکا و بریتانیا موانع مالیاتی بازارها را دچار آشفتگی کرد اما بخش کشاورزی در مقایسه با سایر طبقات دارایی عملکرد بسیار خوبی از خود نشان داد و کمترین تلاطم را داشت. این همه در حالی صورت گرفت که هشدارهای زیادی درباره حباب بهای زمین شنیده میشد. کسانی که به این سرمایهگذاری اعتقاد دارند چنین استدلال میکنند که افزایش تقاضا و کاهش عرضه ناشی از شهرنشینی، مدیریت ضعیف خاک و فشار بر سیستمهای آبیاری که تهدیدهایی برای زمینهای کشاورزی هستند خود باعث میشوند سرمایهگذاری در این عرصه جایگاه محکمی پیدا کند.
به گفته بروس شریک از دانشگاه ایلینویز صرفاً افزایش داراییها و میزان بازدهی نیست که سرمایههای بیرونی را جذب میکند، تنوع پورتفو در مزارع نیز به همان اندازه اهمیت دارد. این داراییها با داراییهای کاغذی مانند سهام و اوراق قرضه قابل مقایسه نیستند، آنها در مقابل تورم مقاوم هستند، حساسیت کمتری نسبت به تکانههای اقتصادی دارند (مردم حتی در دوران رکود اقتصادی هم باید غذا بخورند)، و کمتر تحت تاثیر افزایش نرخهای بهره هستند. علاوه بر این در زمانهای پس از بحران مالی سرمایهگذارانی که داراییهای ملموس و مرئی دارند آرامش درونی بیشتری را احساس میکنند.
برخی سرمایهگذاران از هماکنون دست به کار شدهاند. در سال 2009 بخشی از صندوق ثروت ملی قطر با عنوان حصاد از شرکت کشاورزی جهانی بیداند (Bydand) درخواست کرد تا حدود 50 مزرعه را در استرالیا خریداری کند و با ترکیب آنها یک پورتفوی واحد سرمایهگذاری بسازد. شرکت سهام خصوصی پالیساد (Palisades) شرکتی لبنیاتی به سرمایهگذاری امانی چیست؟ همراه چند باغ انگور و مزارع گوجهفرنگی را در کالیفرنیا خریداری و آنها را به باغهای بادام تبدیل کرد چراکه این محصول در چین تقاضا و قیمت بالایی داشت. این نوع اقدامات به سرمایه آنی و صبر چندساله برای بازگشت سرمایه نیاز دارند.
رویکرد شرکتهای سهامی خصوصی میتواند به شکل بهبود قابلیتها بروز کند. مثلاً سیستم آبیاری از نظام قدیمی غرقابی و شبکه جویها به سامانه افشانه خودکار تبدیل شود. روباتهای گرانقیمت میتوانند میزان شیردوشی هر گاو را 10 تا 15 درصد افزایش دهند. استفاده از تحلیل دادههای بزرگ در کاشت و پرورش بذرها بازدهی محصولات کشاورزی را پنج درصد بالا میبرد. به گفته آقای شون از بنگاه سرمایهگذاری آکیلا (Aquila) «این صنعتی است که در آن شکاف بین چارک بالا و پایین از هر جای دیگری بیشتر است».
با وجود این فقط 36 صندوق مالی با 15 میلیارد دلار سرمایه تحت مدیریت خود بر بخش کشاورزی متمرکز شدهاند که این در مقایسه با 144 صندوق در بخش زیرساختارها (با سرمایه 89 میلیارد دلار) و 473 صندوق در بخش مسکن و املاک (با سرمایه 163 میلیارد دلار) بسیار اندک است. گروه مالی آمریکایی کرف (CREF) با پنج میلیارد دلار سرمایه در زمینهای کشاورزی خود از استرالیا تا برزیل و همچنین مرکز دانشگاهی کشاورزی خود در ایلینویز پیشتاز این بازار محسوب میشود. صندوقهای بازنشستگی کانادایی و شرکت امانی ولکام در بریتانیا از جمله نهادهایی هستند که علاقه زیادی به بخش کشاورزی نشان میدهند.
ریسکهای خاص و پیچیدگیهای این بخش باعث دلسردی بسیاری از سرمایهگذاران میشوند. مسائلی مانند آب و هوا، قیمت کالاهای تجاری، سلامت خاک، دسترسی به آب، توصیههای رژیمی و سلامت حیوانات مورد علاقه کارمندان صندوقهای سرمایهگذاری بازنشستگی نیستند. ریسکهای سیاسی نیز فراواناند: دولتهای گرفتار در دام کمبود بودجه در اروپا و آمریکا ممکن است یارانههای بخش کشاورزی را قطع کنند. در برخی کشورهای فقیر خارجیان یا حق مالکیت زمین ندارند یا اینکه سند مالکیت آنها مشروط است.
برخی بخش کشاورزی کنونی را مانند بخش املاک و زیرساختارها در 20 سال قبل میدانند. این بخش فاقد شاخص، گزارشهای مشاورتی و رهگیری سوابق است. اما برخلاف آسمانخراشها یا لولههای انتقال نفت و گاز در بخش کشاورزی نمیتوان معاملات چند میلیارددلاری پیدا کرد که ابرسرمایهگذاران را وسوسه کند.
به منظور تشدید جریان پول، تامینکنندگان مالی و کشاورزان لازم است یکدیگر را بیشتر و بهتر بشناسند. مدیران پول باید وارد عرصه شوند و اطلاعات خود را درباره محصولات کشاورزی افزایش دهند. تعداد اندکی از آنها چنین تخصصی دارند. کشاورزان در میان خود لطیفههایی درباره مدیران والاستریت میگویند که هیچ دانشی از کار مزرعه ندارند. از سوی دیگر کشاورزان خود نیز میتوانند برای جذب سرمایه تلاش کنند. به عنوان مثال آنها میتوانند در مواردی مانند معاملات سرمایهگذاری مشترک به سرمایهگذاران انگیزه دهند تا در تامین مالی مشارکت کنند. سرمایهگذاران نیز باید گندم را از کاه جدا کنند. سرمایهگذاری در مزرعه به صبر و شکیبایی نیاز دارد و با تجارت و بازرگانی متفاوت است. اما کسانی که حاضر باشند موانع را پشت سر گذارند میتوانند به پاداشهای بزرگ دست یابند. نظریه سرمایهگذاری به همان اندازه که مارک تواین سالها قبل بیان کرده بود، ساده است: زمین بخرید، این کالا تولید نمیشود.
منبع: اکونومیست
خانم امانی، نمک شورای شهر تهران است
حسن خلیل آبادی حین قرائت نطق پیش از دستور نسبت به تذکر محسن هاشمی واکنش نشان داد.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ صبح امروز در جریان صد و شصت و هشتمین جلسه علنی شورای شهر تهران حسن خلیل آبادی نطق پیش از دستوری را قرائت کرد.
در جریان این نطق پس از آنکه حسن خلیلآبادی عنوان کرد هنوز بعد از سخنان چند دقیقهای وارد نطق خود نشده، با اعتراض محسن هاشمی، رئیس شورای شهر تهران، مواجه شد.
هاشمی عنوان کرد آقای خلیلآبادی به سراغ نطق خود بروید و گرنه خانم امانی به شما تذکر آئیننامهای میدهند.
خلیلآبادی به طور طنزآمیز عنوان کرد که خانم امانی نمک شورای شهر تهران هستند و تذکرات ایشان ایراد ندارد که خنده همه حضار را در بر داشت.
خلیلآبادی در ادامه گفت: بعد از دوسال پشت تریبون آمدم و اجازه بدهید صحبتهای خود را داشته باشم.
گفتنی است شهربانو امانی، عضو اسبق مجلس شورای اسلامی و عضو شورای شهر تهران، تذکرات زیادی به هیات رئیسه در خصوص عدم اجرای صحیح آئیننامه در جلسات علنی شورای شهر داشته است.
چگونه بر FOMO ارز دیجیتال غلبه کنیم؟
سرمایهگذاری در ارزهای دیجیتال، هر شخصی را که مشتاق بدست آوردن ثروت است، به خود جذب میکند. گاهی افراد هنگام معامله کردن، به خاطر ترس از دست دادن موقعیتهای سودآور، دچار اشتباهات و تصمیمات احساسی جبران ناپذیری میشوند. این ترس را FOMO مینامند. به گزارش Coinscapture، در اینجا راهکارهایی برای جلوگیری از ضررهای مالی، که به دلیل FOMO متحمل میشوید، مانند نحوه مقابله با شیادان و تغییرات نرخ بازار بیان شده است.
فومو FOMO چیست؟
ارزهای دیجیتال به دلیل محبوبیت روزافزون و رشد سریع قیمتشان، همیشه بخش پرطرفدار و مهمی از اخبار هستند. این مسئله هر شخصی را وسوسه میکند که وارد بازار رمزارز شده، و به کسب درآمد میلیونی مشغول شود. حتی با اینکه به خوبی مشخص شده داراییهای دیجیتالی، فوقالعاده غیرقابل پیشبینی هستند.
هر زمان رشد و پیشرفت سریعی در بازار به وجود میآید، آدرنالین فراوانی در رگهای تریدرها سرازیر میشود. همچنین، با دیدن اعداد سبز بزرگ، اغلب شوق زیادی برای خرید یا معاوضه رمزارز، در خود احساس میکنند، که باعث همهمه و به وجود آمدن شایعات میگردد. البته خریدن یا مبادله کردن رمزارزها ایرادی ندارد؛ مشکل در زمانبندی آنهاست. و متاسفانه بسیاری مردم در زمانبندی این کار به مشکل میخورند، زیرا احساساتشان بر آنها غلبه میکند. این حالت با نام FOMO، یا ترس از دست دادن شناخته میشود.
ترس از دست دادن کدام فرصت؟
فومو FOMO یک مخفف رایج در هزاره اخیر است، که زندگی بسیاری از مردم را به هلاکت کشانده است. ممکن است، به کار بردن این کلمه به نظر ناهنجار، یا حتی چیزی بسیار پیشپا افتاده به نظر برسد، اما این ترس برای هر شخصی هنگام ترید کردن به وجود میآید. برای توضیح دقیقتر آن میتوان گفت، FOMO همان ناراحتیای است، که وقتی دوستان و همسایگان خود را در حال خوشحالی، از چیزهایی که از دست دادهاید، میبینید، احساس میکنید. شبیه یک صدای سرزنش کننده است که مرتب در ذهن شما تکرار میکند: “هر شخصی از شما خوشحالتر است.” یا در مورد تجارت ارزهای دیجیتال میگوید: “شما فرصت تجارتهای خوب را از دست دادهاید.”
این نوع ترس، پیامدهای اجتماعی جدیای به همراه دارد، زیرا تریدرها را وادار به سرمایهگذاری در ICOهای نامعتبر، فروشهای عجولانه در زمانی که یک رمزارز در حال نزول، و اصرار به انجام معاملات داخلی توکنهایی که هرگز قرار نیست به جایی برسند، میکند. سرمایهگذاری هرگز نباید یک عمل احساسی باشد، و اگر این گونه شد، قطعاً سرمایهگذاری امانی چیست؟ متحمل ضررهای بزرگی خواهید شد. به خاطر بسپارید، راههای زیادی برای شناسایی FOMOی ارز دیجیتال و استراتژیهای موثری برای مبارزه با آن وجود دارد.
چگونه FOMO را تشخیص دهیم؟
- همه در حال خرید این کوین هستند. پس حتما چیزی در این رابطه وجود دارد، زیرا همه نمیتوانند اشتباه کنند.
- احمقانه است که ریسک نکنم. بگذار ببینم چقدر پول درخواهم آورد.
- حدس میزنم قیمتش حتماً رشد فوقالعادهای خواهد کرد.
- همه مرتب درباره این کوین صحبت میکنند؛ حتماً چیزی وجود دارد که من نمیدانم.
- اگر آن کوین رشد بزرگی داشته باشد، من هرگز خود را به خاطر از دست دادن این فرصت نخواهم بخشید.
همانطور که در بالا مشاهده کردید، تریدرهای مبتلا به FOMO، اغلب از جمعیت پیروی میکنند، و تصمیماتی بر پایه حدس و حرص میگیرند.
"رمز موفقیت: تنها مطالعه کافی نیست. انجام دهید تا مهارت خرید و فروش نمودن بیت کوین و ارزهای دیجیتال را بدست آورید! :)"
👈👈👈👈👈 همین حالا اولین معامله خود را در صرافی داخلی شروع کنید! 👉👉👉👉👉
۷ استراتژی پیروز شدن بر FOMOی ارز دیجیتال
۱. سمزدایی رمزارزی: این یکی از سادهترین روشها، برای غلبه بر FOMO میباشد. اگر اخیراً زمان زیادی را، در امید برای به دست آوردن درآمدهای میلیونی، از طریق رمزارزها گذراندهاید، احتمالاً به سمزدایی نیاز دارید. سعی کنید، حواس خودتان را، برای مدتی به چیز دیگری معطوف کنید و کارهای جالب دیگری مانند بازی کردن و ورزش کردن را انجام دهید، یا با دوستانتان به یک سفر کوتاه بروید. به خاطر بسپارید، که زندگی به پول درآوردن و تامین آینده محدود نمیشود. اگر کمی از سرعت خود بکاهید، میتوانید جلوی اضطراب و اشتباهات مهلک را بگیرید.
۲. اشتباهات اجتناب ناپذیرند: برای کاهش ترس از دست دادن باید باور کنید، که از دست دادن یک فرصت خوب، شرمآور نیست. این بخشی از هر تجارت مالی است. هرچه زودتر این را باور کنید، سریعتر به یک تریدر ماهر تبدیل میشوید. همچنین، شاید بفهمید که تریدرهای زیادی ترجیح میدهند، داستانهای موفقیتشان را برای همه تعریف کنند، اما قصه شکستهایشان را برای خود نگه دارند. در کنار اینها، بسیار سخت است که تخمین بزنید، فردا چه اتفاقی برای قیمت یک رمزارز خاص میافتد. بنابراین اشتباهات اجتناب ناپذیرند.
۳. آنالیز بازار رمز ارز: تریدینگ یک سرگرمی است، و یاد گرفتن برخی تکنیکها، مانند آنالیز تکنیکال و بنیادی، حتی میتواند مسرتبخشتر باشد. داستانهای موفقیت بیت کوین و اتریوم، تخیلات بسیاری از تریدرها و سرمایهگذاران را تحریک میکند. بنابراین هر کوین جدیدی، خود را مانند “یک بیت کوین جدید”، عرضه میکند، عرضه یک فرصت منحصر به فرد برای تولید ثروت. کافیست، دید صحیحی از واقعیت داشته باشید. آمار را بررسی کنید تا بفهمید، که به ازای هر بیت کوین یا اتریوم، صدها کوین بیارزش وجود دارد. هر کدام از آنها وانمود میکنند که نوآور هستند، تا سرمایهگذارانی که دچار FOMO شدهاند، را جذب کنند.
۴. “چه میشود اگر” هرگز کار نمی کند: تریدرهای زیادی از، از دست دادن رویدادهای بزرگ در آینده میترسند، مانند خرید بیت کوین یا اتریوم در پایینترین قیمت. آنها سرمایهگذاری امانی چیست؟ مدام به این فکر میکنند، که چه مقدار پول میتوانستند در فرصتهای از دست رفته به دست آورند. برای بعضی، مانند یک اشتباه خانمانسوز است. اما همیشه به یاد داشته باشید، فکر کردن درباره چیزی که اتفاق افتاده، کاملاً اتلاف وقت است. به جای آن، از وقت، مهارتها و تجربیات خود استفاده کنید تا استراتژی پیروزی خود را تقویت کنید.
۵. اجتناب از خرید در هر تنزل قیمت: این رایجترین کاری است، که وقتی بازار سقوط میکند، سودهای بزرگی به ارمغان میآورد. تغییرات را در ذهن بسپارید، اگر قیمتها پایین آمدهاند، از خرید هر کوین، که امید دارید رشد سریعی داشته باشد، اجتناب کنید. گاهی اوقات ممکن است، مقدار زیادی از ارزش آن کاسته شود و بازگشت آن زمان زیادی طول بکشد.
۶. از تریدینگهای احساسی پرهیز کنید: تریدرهای زیادی از حرص خود پیروی میکنند، نه از هوششان. اگر شما یک احساس قوی درباره برخی کوینها دارید، با عجله آنها را نخرید. گاهی ناخودآگاه ما واقعیت را نشان نمیدهد، و ما را مجبور میکند تصمیمات ضعیفی بگیریم. سرمایهگذاری همیشه موجب احساس رضایت نمیشود. زمانهایی هستند که شما احساس میکنید حق با شماست. گاهی هم احساس میکنید کاملاً اشتباه کردهاید. سرمایهگذاری به تعهد محکمی برای حفظ دارایی شما، بدون توجه به نرخ بازار، در تمام لحظات نیاز دارد.
۷. درباره کلاهبرداریها مطالعه کنید: به جای تمرکز روی داستانهای موفقیت، از گوگل استفاده کنید تا بیشتر درباره کلاهبرداریها بدانید. حقه معروف بالا و پایین کردن قیمتها، که در آن شیادان قیمت برخی کوینهای بیارزش را به شدت افزایش میدهند. FOMO ، تریدرهایی را جذب میکند که باور دارند، رویداد بزرگ آینده را شکار کردهاند. زمانی که قیمت به نقطه اوج مطمئنی برسد، شیادان کوینهای خود را میفروشند، و سودهای کلانی از حساب بازیکنان دیگر به دست میآورند.
سخن آخر
هر روز با پیشنهادات هیجانانگیز و مفیدی برای رمزارزها مواجه میشوید، اما به یاد داشته باشید، برای هر ارز دیجیتال، که مبادله شده و به عنوان یک جریان اصلی پذیرفته شده است، بالا و پایین شدنهای خیلی زیاد و سریعی وجود دارد.
تنها در پروژههایی سرمایهگذاری کنید که به آنها باور دارید. ارزهایی که پتانسیل عملکردی خوبی را در طولانی مدت داشته باشند.
در مواجهه با FOMO، به شما پیشنهاد میکنیم، دانش خود را در این بازار افزایش دهید و تمام دامها، فریبکاریها و فنون آن را، کشف و بررسی نمایید. تحریکات رسانههای اجتماعی را کورکورانه دنبال نکنید؛ همیشه اول تحقیق کنید، و بدانید چرا میگویند این کوین ارزش سرمایهگذاری را دارد.
سرمایهگذاری امانی چیست؟
شانس برد «عادی» در لاتاری خودرو
عصر خودرو- سومین مرحله فروش خودرو در سامانه یکپارچه از امروز آغاز میشود. این در حالی است که با توجه تعداد خودروهای درنظرگرفتهشده برای عرضه و همچنین سهم «مادران» و مالکان خودروهای فرسوده، شانس برد شهروندان عادی در مقایسه با دو دور قبل کاهش یافته است. آنطور که سخنگوی وزارت صمت اعلام کرده، ثبتنام سومین دوره فروش خودرو در سامانه یکپارچه از چهارشنبه شانزدهم شهریور (امروز) آغاز شده و به مدت سه روز نیز ادامه خواهد داشت.
به گزارش پایگاه خبری «عصر خودرو» به نقل از دنیای اقتصاد، طبق گفته امید قالیباف، در این مرحله از فروش نیز 50درصد ظرفیت قرعهکشی به طرح جوانی جمعیت (مادران دارای دو فرزند و بیشتر که فرزند دوم آنها پس از ابلاغ قانون موردنظر در آبان 1400 به دنیا آمده است) اختصاص خواهد یافت. علاوه بر این، 20درصد از ظرفیت قرعهکشی نیز به مالکان خودروهای فرسوده که قصد اسقاط و جایگزینی خودروی خود را دارند تعلق خواهد گرفت. در نظر گرفتن این دو سهمیه عملا نشان از کاهش بیش از پیش شانس متقاضیان عادی برای برد در لاتاری خودرو دارد. در این بین، سهمیه مادرانه در دو مرحله قبل نیز اعمال شده، اما سهمیه فرسودهها مورد جدیدی است که با وجود تاکید قانون بر اعمال سهمیه 10درصدی (حداقل)، وزارت صمت آن را دو برابر کرده است. از آن سو اما تعداد خودروهای عرضهشده در مرحله سوم فروش خودرو از مسیر سامانه یکپارچه نیز نسبت به دو مرحله قبل کاهش پیدا کرده است. بنابراین این موضوع نیز در کاهش شانس برد در لاتاری خودرو بهخصوص برای مشتریان عادی تاثیر محوری دارد.
در مرحله اول فروش یکپارچه، 176هزار و 911 دستگاه خودرو عرضه شده بود، اما در مرحله دوم به 104هزار خودرو نزول کرد. حالا در مرحله سوم نیز تنها 60هزار دستگاه خودرو عرضه خواهد شد که از افت 40درصدی نسبت به مرحله دوم و افت 65درصدی نسبت به مرحله نخست حکایت دارد. این در حالی است که در مرحله دوم و نسبت به مرحله اول حدود یک میلیون و 800هزار تقاضای بیشتری به ثبت رسیده است. در مرحله اول فروش یکپارچه 4میلیون و 200هزار نفر ثبتنام کردند که از این بین 145هزار نفر واجد شرایط طرح «مادرانه» بودند. تقاضا در مرحله دوم فروش نیز به حدود 6میلیون نفر رسید که 200هزار نفر از آنها در طرح «مادرانه» شرکت کرده بودند.
حالا با توجه به اظهارات سخنگوی وزارت صمت، در مرحله سوم سهم 30درصدی برای مشتریان عادی در نظر گرفته شده و این موضوع نشان میدهد آنها شانس بسیار کمی برای برنده شدن در لاتاری خودرو دارند. طبق سهمیهبندی انجامشده، در دور سوم فروش یکپارچه، 30هزار خودرو به مادران خواهد رسید. اگر فرض کنیم در این مرحله نیز مانند دور قبل ششمیلیون نفر ثبتنام کرده و واجد شرایط باشند و 200هزار نفر در قالب طرح «مادرانه» شرکت کنند، از بین هر 5/ 6 مادر متقاضی یک نفر برنده لاتاری خودرو خواهد بود. از آن سو با فرض تقاضای 5میلیون و 800هزارنفری برای مشتریان عادی و سهمیه فرسودهها و با توجه به 30هزار خودروی باقیمانده، شانس برنده شدن آنها یک به حدودا 194 نفر است. طبق این محاسبات، عملا شانس مادران شرکتکننده در فروش سوم (با توجه به فرضیات لحاظشده) برای برنده شدن در قرعهکشی، عملا 30 برابر متقاضیان دیگر است. با روندی که وزارت صمت در نظر گرفته، هرچه میگذرد شانس متقاضیان عادی برای دریافت خودرو از خودروسازان از طریق قرعهکشی کاهش بیشتری پیدا میکند.
برای آگاهی از تازه های جهان خودرو، جدیدترین قیمت ها و بازار خودرو ایران اینستاگرام خودرو امروز را دنبال کنید
دیدگاه شما